سفارش تبلیغ
صبا ویژن






















دنیای من و الی

دوستای گلم و چارخونه مجازی من سلام..... این روزا واقعاً احساس میکنم خیلی محکم تر از گذشته شدم حداقل تو این هفته واقعاً بهم ثابت شد.....

چندروز پیش یکی از همکارای به اصطلاح خودشون کاملاً متشخص و با سابقه کار طولانی و البته محترم.....یه تهمت بدی به من زد...وقتی بهم گفت هاج و واج موندم که چی بگم ولی بهش گفتم که اشتباه فکر کرده و بهتر آروم شه فکر کنه و بعد حرف بزنه ولی اون روز خیلی تو خودش بودو.....افتخار دادن و کوزه رو سر من خراب کردن و....

خیلی ناراحت بودم ولی واقعاً رفتاراش دور از اخلاق و رفتار یه خانم بود...فرداش که بگو هنوز حرصشون نخوابیده بود و از قضای روزگار شبش شوهرشون هم قربانی دوم ایشون بودن رفته بود پیش رئیسم که هرجور شده یه ضربه کاری بهم بزنه....اولین بار بود از هوش رئیسم خداییش خوشحال شدم رئیسم صدام کرد و ....چشامو بستم توکل به خدا کردم و حتی یه کلمه کم و زیاد و جابه جا نکردم ....میگن خدا جای حق نشسته...زنه حرفاشو جا به جا میگفت به همکارام و کارم و...گیر داده بود..تا جایی که رئیسم از اون همه هولی که خانمه کرده بود خندش گرفت ولی من خیلی آروم و با احترام کامل جواب خانمه رو دادم و....آخرشم به سوئ تفاهم ختم شد ولی خوب به نظر من هیچی تو دنیا ارزش دلشکستن رو نداره...الانشم که باز سازشون کوکه باز همون خانم ملیح و آروم و با شخصیت شدن.....چی بگم خدا به این بزرگی خیلی راحت میبخشه ما کی باشیم که.....ولی نمیتونم باهاش ارتباط برقرار کنم چون اصل و فرع وجودش برام روشده....

یه اخلاق بدی که دارم بعضی حرفها رو که میدونم اصل و مبنایی نداره و لازم نیست به مادر بگم مثل اینکه یکی ناخواسته شمارش رو میگیره و گوشیرو میده دستم و ....نباید بهش میگفتم خیلی ناراحت شد....به خاطر اینکه ناراحت بودم ناراحت شد..یه بار دیگه خانوادم برام ثابت شدن چون حتی یه بارم مادر نپرسید که این کارو کردی یانه با اطمینان کامل بهم گفت..الناز ناراحت نباش به هر چیزی فکرنکن....واقعاً خیلی خوبه که آدما به بچه هاشون خیلی اعتماد داشته باشن به خاطر شناخت واقعیشون......

منم اگه یه روز دختر داشتم میخوام مثل مادر باشم

 


نوشته شده در دوشنبه 89/8/3ساعت 9:39 صبح توسط الناز ناناز نظرات ( ) |


Design By : Pichak