دنیای من و الی
امروزم مثل همیشه پر از کار و بدو بدو... چند روزی بود که اصلاً وقت نمیکردم بیام ومطلب بزارم ولی به هر حال الان اینجام و خوشحالم....همیشه نوشتن حس خوبی بهم میده برعکس اینجا که خیلی در مورد خودم میگم بین دوستام و...حرف که زیاد میزنم ولی عادت ندارم زیاد از خودم بگم...وبیشو دوست دارم جون به جونش کنم باز همیشه حرفامو تو سینش نیگه میداره... دیشب الی خیلی خسته بود بعد شام زودی رفت خوابید ولی من تا 12 شب کتاب میخوندم .....بگو اصلاً چقدر حالی شدی....خیلی سخته....یه لحظه حس کردم یه چیزی داره چیک چیک میکنه صدا از بیرون بود ...باورم نمیشد چه بارونی بود .....همیشه به باغ و باغبونی و کشاورزی خیلی علاقه داشتم ولی همه باغم تو سه تا گلدون خلاصه شده یه گلدون فلفل ...یه گلدون گوجه و یه گلدون شمعدونی....خیلی دوسشون دارم. بوی خاک بارون خورده و بارون و سکوت و تاریکی شب تمومی نداشت رفتم بالکن پیش گلدونام یه جا برا خودم باز کردم و نشتم اونجا واقعاً عالی بود.....تا اینکه یهو احساس کردم یه چیزی پشت سرم وایساده و کاملاً احساس میکردم بهم نزدیکه تو این فکر بودم که از گلدونام که نمیگذرم با چی بزنم تو سرش.....که یه صدای ضایع خواب آلودی گفت:برو اون ور منم بشینم ....و همه رمانتیک بازی ها به هم خورد....بله عوض اینکه صدای بارون و اینا رو گوش بدیم الی حرف زد و من گوش کردم ....دیدم تا نخوابیم خلاصی نیست رفتیم و خوابیدیم. صبح اول صبحی که رسیدم محل کارم تازه داشتم از پله ها میرفتم بالا که دیدم مسئول دفترمون با اصطلاحات معروف و زبون چرخونش خانم گلی و.....اومد سراغم زود باش که دکتر کارت داره....بله با هزار مکافات خودمون رو تکوندیم این بیخوابی کار دستمون نده ....بازم وسط جلسش میخواست برا یکی ژست بگیره منو آلت کرده بود.. با کار و پروژه های دستمال کاغذی مانندش که فقط به درد رزومش میخوره و بقیش هیچی....اینم میگم دلم نمیاد آخه بچه ها خیلی زحمت میکشن... با هزار و یک مکافات خودمون رو اونجا چلوندیمو هرچی میدونستیم و نمیدونستیم رو آب ریختیم که دوباره صدام نزنه...حالم ازش بهم میخوره....ای کاش آقا رئیسشوخی کردم.... ولی همین که از اتاق جلسشون پریدم بیرون ....آبدارچیمون رو دیدم با یه جعبه شیرینی که البته مثل همیشه سرگل شیرینی خودشون بودن فهمیدم که شیرینیه زیر سر خودشه.....بله بابا شدن..نازی واقعاً خوردن داشت مرد خوب و دل پاک و خیر خواهیه ایشالا که همیشه سایش بالا سر بچش باشه... تو محل کارم زیر آب زنی و ...ماسفانه خیلی زیاده...حالا یه رئیس خاله زنکم داشته باشی ...عالیه....ولی خوب اگه حق باشی بین یه جماعت آدم کمرشکنم باشی ...طوریت نمیشه....بماند چرا این رو گفتم چون ادامشو اگه رئیسم الان پیشم بودن با توجه به اخلاق مبارکی که دارن براتون هی مینوشتن و مینوشتن...از رنگ کتونی روز شنبه ای که پوشیدی تا فرم نگاهی که الان داری پست رو میخونی....خداییش هر مردی مرد نیست ....غیبت نباشه توصیف بود مواظب خودتون باشین
Design By : Pichak |